- آنچه گذشت. .....
- ریوما خیلی دیر شده شده بود برای همین اینقدر عجله کرد افتاد روی ساکونو چان
- ❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹
- این داستان : کجا بودی تا حالا
- ساکونو : ببخشید میشه از روم بلند شی 😡
- ریوما :😨
- ((خاک تو سرت ریوما 😂😂))
- ریوما : ام ببخشید
- ریوما دستش رو جلو برد و ساکونو رو بلند کرد
- ساکونو : خیلی عجله داشتی. چرا؟
- (( چون چ چسبیده به را ))
- ریوما : اه امروز بازی دارم
- ساکونو: واقعا؟ هااا
- ریوما : چیه مگه ؟
- ساکونو: مگه چیه؟امروز دوشنبه اس یعنی امروز اصلا هیچ مسابقه نیست 😂
- ((😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂))
- ریوما:😲
- (( 😂😂😂😂😂😂😂))
- ساکونو: خوب من دیگه برم
- ریوما : ام
- ساکونو : چیه ؟
- (( به نال😡 ))
- ریوما : خوب راستش سرت آگه شلوغ نیست میتونم برای معذرت خواهی مهمونی کنم
- ((اَاَاَوووو😯))
- ساکونو: مهمونم کنی؟
- (( نه اشپزت کنه مگه کری خوب😐))
- ریوما : اره
- ساکونو: خوب 😞
- ((خوبه و کوفت😡))
- ریوما : لطفا
- ساکونو :باشه
- ریوما : ☺
موضوعات: رمان هرگز فراموشم نکرد(به قلم narges),
برچسب ها: نرگس tv ,
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ][ شنبه 28 / 1 / 1400 ] [ 1:58 PM ] [ نرگس صیدی ] [ بازدید : 352 ] [ ]
آخرین مطالب