323213113141817 آرشیو مطالب nargestv | Prince Of Tennis
پارت دوازدهم((رمان هرگز فراموشم نکرد))

آنچه گذشت. .......

تو پارت قبل دلیل تغییر ساکونو رو دیدید خیلی غم انگیز بود😔


❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤

این داستان :چرا فراموشم کردی


ریوما از سر جاش بلند شد به سرعت افتاد دنبال ساکونو ولی هرچی دنبالش میرفت بیشتر دور میشد.

@@@@@@@@ریوما@@@@@@@@@@@@@

کجا رفت ساکونو کجا رفتی چی شد چرا یهو اینطوری شد باید باهاش حرف بزنم ولی چرا ؟ اخه چرا اینقدر برام مهمه چرا افتادم دنبالش مگه چم شده ولی باید باهاش حرف بزنم ولی کجاس.

فهمیدم .اون اتوبان کنار دریا هرشب میره اونجا باید برم اونجا

@@@@@@@@@راوی@@@@@@@@@@@@

ریوما اخرای شب رفت سمت اتوبان صدای سازش میومد ریوما رفت همونجای قبلی


ریوما :ساکونو

ساکونو :ریوما؟ ؟؟؟؟؟........اینجا چه کار میکنی؟

ریوما : بایدحرف بزنیم

ساکونو :درمورد چی؟من که گفتم دوست ندارم؟

ریوما :چرااااااا؟((با فریاد))

برای چند ثانیه سکوت حاکم شد

ریوما :چطور میتونی احساسات رو فراموش کنی مخصوصاً چیزی مثل عشق

ساکونو : ریوما. ......من تو رو فراموش نکردم......آمدم دنبالت......

ریوما : ساکونو؟

اشک از چشمان ساکونو سرازیر شده بود با چشمایی که پر از فریاد بود به ریوما نگاه کرد

ساکونو :چرا؟؟......چرافراموشم کردی؟؟؟



((❤narges❤))

برچسب ها: نرگس tv ,

[ امتیاز :

] [ نتیجه : 3 ]

[ يکشنبه 5 / 2 / 1400 ] [ 3:36 AM ] [ نرگس صیدی ] [ بازدید : 292 ] [ ]
پارت یازدهم ((رمان هرگز فراموشم نکرد))

آنچه گذشت. .......

ریوما ساکونو رو دعوت کرد و بعد ساکونو گفت که دیگه علاقه ای بهش نداره

همین یک کلام خطم کلام 😊


💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔


این داستان :((آنچه بر من گذشت))


@@@@@@@@@@@@ساکونو@@@@@@@@@@@@@

خیلی چیزها هست که باید توضیح بدم

بگم چرا این طوری شدم

بگم چرا دیگه علاقه ای بهش ندارم

بگم چی به سرم آمده

بزارید از همون اول بگم تقریبا 6 سال پیش چند وقت بعد از اینکه ریوما به آمریکا بیاد باهاش خداحافظی کردم اون موقع بعد از ماجرای مسابقات ملی کمپ u17 من ریوما باهم رابطه داشتیم برای یه مدت خیلی،خیلی،خیلی کوتاه من با آون بودم وقتی قرار شد بره قول داد که باز همو ببینیم ولی بعد رفتنش دیگه هیچ‌وقت برنگشت فقط از تو تلوزیون میدیدمش

1ماه بعد بر اثر یه آتش سوزی مادرم از دنیا رفت پدرم هم یهو ناپدید شد مادربزرگم دیگه باهام حرف نمیزد بهم یه جوری رفتار میکرد که انگار منو نمیشناسه من با خونواده ای که ازم متنفر بودن زندگی کردم توموکو هم از من فرار کرد رفت سراغ یه سری از دخترهای باحال مدرسه من همه کس و همه چیزم را از دست دادم بعد فارغ‌التحصیلی به آمریکا آمدم تا ریوما رو ببینیم ولی وقتی آمدم آون با یکی دیگر بود

من که دیگه امیدی برای آینده نداشتم همینجا تو آمریکا موندم

((❤narges❤))

برچسب ها: نرگس tv ,

[ امتیاز :

] [ نتیجه : 3 ]

[ جمعه 3 / 2 / 1400 ] [ 11:22 PM ] [ نرگس صیدی ] [ بازدید : 274 ] [ ]
پارت دهم (( رمان هرگز فراموشم نکرد))

آنچه گذشت. .......

ریوما یه روز رو اشتباه دید و برای مسابقه رفت ورزشگاه ولی مسابقه نداشت ساکونو رو اونجا دید و دعوتش کرد کافه


❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤💔❤

این داستان :

ریوما و ساکونا با شدن رفتن کافه و نشستن مشغول شدند

ریوما :((خیلی عوض شده هیچ احساسی انگار نداره سرد سرد خیلی با آون موقع فرق کرده....یعنی چه بلایی سرش آمده))

ریوما همینطور که تو فکر بود سعی کرد سر صحبت را با ساکونو باز کنه

ریوما : میگم

ساکونو :؟؟؟؟؟؟

ریوما :اون شب که نجاتم دادی رو یادته؟

ساکونو: اره

ریوما : از اون شب کلی سوال دارم که ازت بپرسم

ساکونو :سوال؟

ریوما : اره

ساکونو :چه جور سوالای؟

ریوما : اول اینکه تو از کی فنون رزمی رو یاد گرفتی و اونجا چه کار داشتی و امروز تو ورزشگاه چه کار داشتی؟ ((اخلاقت چرا عوض شده؟ ))

ساکونو:وقتی ژاپن بودم برای حفظ امنیت خودم دفاع شخصی یاد گرفتم و هرشب میرم به اون اتوبان و کنار اون ساحل ساز میزنم

ریوما : پس اون ساز را تو میزدی؟

ساکونو : اره

ریوما :خیلی خوب میزدی

ساکونو :ممنون

ریوما : و امروز تو باشگاه چه کار داشتی؟

ساکونو : راستش الان یه هنرمندم یکی هست که ازم یه نقاشی میخواست و امروز برای الهام گرفتن اونجا آمده بودم

ریوما :که اینطور......

ساکونو:تو واسه چی اون شب آمده بودی؟

ریوما :آه.....خوب راستش با نامزدم قرار.....

ریوما حرفش رو قطعکرد و به ساکونو نگاه کرد

ریوما :ببخشید

ساکونو :چرا؟

ریوما :چون میدونم که تو عاشق من بودی از اینکه

ساکونو :ریوما.........منه دیگه علاقه ای بهت ندارم.....دیگه برام اهمیتی نداره

و بعد بلند شد و خداحافظی کرد و رفت ریوما مات و مبهوت به ساکونو خیره شده بود


((❤narges❤))


برچسب ها: نرگس tv ,

[ امتیاز :

] [ نتیجه : 3 ]

[ جمعه 3 / 2 / 1400 ] [ 2:35 AM ] [ نرگس صیدی ] [ بازدید : 271 ] [ ]
پارت نهم (( رمان هرگز فراموشم نکرد))

  • آنچه گذشت. .....
  • ریوما خیلی دیر شده شده بود برای همین اینقدر عجله کرد افتاد روی ساکونو چان

  • ❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹

  • این داستان : کجا بودی تا حالا

  • ساکونو : ببخشید میشه از روم بلند شی 😡
  • ریوما :😨
  • ((خاک تو سرت ریوما 😂😂))
  • ریوما : ام ببخشید
  • ریوما دستش رو جلو برد و ساکونو رو بلند کرد
  • ساکونو : خیلی عجله داشتی. چرا؟
  • (( چون چ چسبیده به را ))
  • ریوما : اه امروز بازی دارم
  • ساکونو: واقعا؟ هااا
  • ریوما : چیه مگه ؟
  • ساکونو: مگه چیه؟امروز دوشنبه اس یعنی امروز اصلا هیچ مسابقه نیست 😂
  • ((😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂))
  • ریوما:😲
  • (( 😂😂😂😂😂😂😂))
  • ساکونو: خوب من دیگه برم
  • ریوما : ام
  • ساکونو : چیه ؟
  • (( به نال😡 ))
  • ریوما : خوب راستش سرت آگه شلوغ نیست میتونم برای معذرت خواهی مهمونی کنم
  • ((اَاَاَوووو😯))
  • ساکونو: مهمونم کنی؟
  • (( نه اشپزت کنه مگه کری خوب😐))
  • ریوما : اره
  • ساکونو: خوب 😞
  • ((خوبه و کوفت😡))
  • ریوما : لطفا
  • ساکونو :باشه
  • ریوما : ☺

برچسب ها: نرگس tv ,

[ امتیاز :

] [ نتیجه : 3 ]

[ شنبه 28 / 1 / 1400 ] [ 1:58 PM ] [ نرگس صیدی ] [ بازدید : 350 ] [ ]
نرگس tv (( پاسخ به سوالات مهم؟)) این قسمت ((موموکو کیست؟))

سلام بچه ها 😄👋

🔴 این پست رو حتما ته بخونید حتما چیزای خیلی مهمی توش هست 🔴

ماجرای موموکو رو کشف کردم 😈

حتما شمام یک سری عکس فتوشاپ دو نفره ریوما و یه دختر مو ابی و زشت رو تو اینترنت دیدید این عکس ها همشون فیکه و کاملا الکی و دروغه اما خود موموکو واقعیه و توی یکی از مانگاهای شاهزاده ای تنیسه که توش یه دختری به سیگاکو میاد شاید بشناسیدش.

توی انیمه دیدید که اتوبه سر یه دختری که براش غذا اورده داد زد و گفت برو کنار عوضی اون دختره موموکو هستش که بر اثاث این نظریه موموکو درواقع موهاش قهوی هستش نه آبی.

بعد چند روز به یه دلیلی که نمیدونم چیه موموکو تو رختکن بیهوش میشه و ریوما میبرتش اتاق بهداشت و بعد همونجا اون دختر مخ ریوما رو میزنه و بهش میگه شما شاهزاده ای من هستید (¬_¬) دختره ای ❌❌❌. ریومام از اون دختر خوشش میاد😔

و جالبه بگم همون موقع کیکومارو،اینویی،موشیرو، توموکو و ساکونا جونم پشت در اتاق به حرفاشون گوش میدادن😊

وای بمیرم برا ساکونا چه زجری پشت اون در کشید.

تازه بعد مدرسه منتظره ریوما میمونه تا باهش صحبت کنه ولی ریوما همونجا ولش میکنه و میره 😢😢

همه ای اینا تو مانگا بود دوستان از خودم در نیاوردم بعد خوندنش تا تونستم به ریوما فوش دادم کلیم گریه کردم 😭😭😭


کامنت فراموش نشود 😘

((❤ narges tv❤))

برچسب ها: نرگس tv ,

[ امتیاز :

] [ نتیجه : 3 ]

[ يکشنبه 22 / 1 / 1400 ] [ 11:24 AM ] [ نرگس صیدی ] [ بازدید : 300 ] [ ]
پارت هفتم (( من یوری ایچیزن هستم ))

آنچه گذشت. ......

یوری رفت مدرسه کلی اتفاقات افتاد ولی آون هیچ توجهی نکرد

(( ریوما دومی 😐 ))


🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹🔍🌹

این داستان (( کار یوری))


ساکونا : یوری عزیزم پاشو مدرسه ات دیر میشه

ساکونا رفت تبقه ای بالا و در اتاق خواب را باز کرد ولی کسی تو اتاق نبود یوری زود بیدار شده بود و رفته بود ولی یه نامه رو میز بود

ساکونا : عجیبه !!!! .....کجا رفته؟


📩 محتوای نامه

⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇

______________________________________

| سلام مامان. |

| من تو مدرسه یه کاری داشتم زود. |

| بیدار شدم رفتم |

| نگران نباش |

| |

| ((یوری)) |

_______________________________________


ساکونا : یعنی چه کاری داشته که رفته

ساکونا رفت تبقه ای پایین برای صبحانه

ریوما : یوری کجاس ؟

ساکونا : رفته مدرسه. ....یه کاری داشته

ریوما : ها چه کاری؟ ........شاید دوست پسر گیر آورده

(( حتماً😒 ))

ساکونا : شاید.......

ساکونا یاد تعریف های دیروز یوری افتاد و رفت تو فکر

ساکونا :(( احتمالا. ......اها حالا فهمیدم ))

ریوما رفت سمت ساکونا و ساکونا رو گرفت

ساکونا:ریوما. .....چه کار میکنی؟

ریوما : دلم خواست بغلت کنم. ..... اشکالی داره؟

ساکونا : ام. ........خوب. ......نمیدونم

ریوما : بازم نگران یوری هستی؟

ساکونا : فکر کنم

ریوما : نگران نباش

ساکونا برگشت سمت ریوما و لبخند زد ریوما دستی به سر ساکونا کشید

(( ریوما 💏 ساکونا ))

(( من یه دقیقه برم دسشویی 💃 ))

ریوما راه افتاد سمت ورزشگاه و با ساکونا خداحافظی کرد

ساکونا :(( مسابقات بزودی شروع میشه حتما باید خیلی مشغول باشه))


((❤narges tv❤))


برچسب ها: نرگس tv ,

[ امتیاز :

] [ نتیجه : 3 ]

[ پنجشنبه 12 / 1 / 1400 ] [ 3:28 AM ] [ نرگس صیدی ] [ بازدید : 309 ] [ ]
پارت هشتم رمان ((هرگز فراموشم نکرد))

آنچه گذشت. ........

ریوما فهمید آون کسی که ساز میزنه و اونوقت نجات داده ساکوناس ولی وقتی با آون صحبت می کرد تازه دید که آون چقدر تغییر کرده

( میگم تغییر الکی نگاه نکن کلا ورقش برگشته شده یه آدم. دیگه اصلا در کل 😖😖😖)


🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹

این داستان : چرافراموشم کردی


ریوما با بی قراری از خواب بیدار شد سر درد شدیدی داشت به اطرافش نگاه کرد تو اتاقش بود یاد دیشب افتاد

ریوما: ((باورم نمیشه که آون دختر ریوزاکی بوده اصلا شبیه اش نبود ))

ریوما از جاش بلند شد و رفت طبقه‌ای پایین

ریوما -☕ ➡(( این یعنی داره قهوه کوفت میکنه😊))

ریوما یه نگاه به ساعت انداخت

🕗

ریوما :آی واااااااای دیرم شددددددد😱😱😱😱

ریوما قهوه رو سر کشید و چندتا بیسکویت برداشت و با عجله لباساش رو عوض کرد

(( نمیدونم چرا دلم خنک شد😂😂))

ریوما با عجله رفت سمت ورزشگاه

(( بزارید توضیح بدم که یه مسابقه داره 😊 ))

ریوما وارد پارکینگ شد و به سرعت از ماشین پیاده شد ولی اینقدر عجله داشت که جلوشو ندید و محکم خورد به یک نفر آخ ریوما کاملا افتاده بود رو طرف وقتی بکم بلند شد به طرف مقابلش نگاه کرد

ریوما: خیلی ببخشید .......

((😨😨😨))

ریوما : ریوزاکی 😲

ساکونا: میشه لطفا از روم بلند شی 😡


((❤Narges❤))


برچسب ها: نرگس tv ,

[ امتیاز :

] [ نتیجه : 3 ]

[ پنجشنبه 28 / 12 / 1399 ] [ 2:56 PM ] [ نرگس صیدی ] [ بازدید : 332 ] [ ]
پارت هفتم (( هرگز فراموشم نکرد))

آنچه گذشت. ........

ریوما مشغول پیاده روی تو همون اتوبانی بود که اون اتفاق شوم توش افتاد بود که یهو صدای همون آوای زیبا رو شنید و به این امید که اوا کسی که نجاتش داده رو ببینه دنبال آوا رفت و فهمید صاحب صدا و کسی که نجاتش داده ساکوناس

(( من خودم کف بر شدم😱😱))


❤🌹 ❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤


این داستان :(( فراموش شده 2 ))


ریوما : ری.....ریوزاکی

(( 😱😱😱))

ساکونا : هنوزم ریوزاکی صدام میکنی 😏

(( من برم خودمو بکشم 😒🔪))

ریوما مات و مبهوت به ساکونا نگاه می کرد

(( منم مات و مبهوت موندم به خدا😦))

ریوما : تو اینجا چه کار میکنی؟

ساکونا : عجیبه؟

(( پس نیست 😡😬😠))

ریوما : اره معلومه. یهو از ژاپن آمدی آمریکا چطوری .کی آمدی

ساکونا : مگه مهمه؟

ریوما : خوب.......

(( جواب بده دیگه 😠 ))

ساکونا آرام به ریوما نگاه می کرد آهی کشید و راه افتاد که بره

(( هویییییی کجا؟😠))

ریوما : صبر کن

ساکونا: چیه؟

ریوما : ممنون که نجاتم دادی

ساکونا : خواهش میکنم . ولی قبلا تشکر کردی

(( زایه شدی ریوما.))

ریوما : تو خیلی عوض شدی

ساکونا : واقعا؟ ولی تو که منو شناختی؟.....

ریوما : نه منظورم رفتار و .......

ساکونا : خودم که تغییری احساس نمیکنم

برای دقایقی سکوت حاکم شد

برچسب ها: نرگس tv ,

[ امتیاز :

] [ نتیجه : 3 ]

[ پنجشنبه 21 / 12 / 1399 ] [ 6:25 PM ] [ نرگس صیدی ] [ بازدید : 355 ] [ ]
پارت ششم (( من یوری ایچیزن هستم ))

آنچه گذشت. .....

شما نگران نباشید پارت قبل اتفاق خاصی نیفتاد 😆

______________________________________________________________🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🌹 🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹🔎🌹_______________________________________________________________

این داستان :((بی توجهی))


بعد از کلاس یوری سر کمدش بود و وسایلش را تو کمدش میذاشت در کمدش را تا بره ناهار بخره که یهو دختری بهش خورد

👧1- هی حواست کجاس؟

یوری: ولی تو بودی که خوردی به من

👧1- چی میگی واسه خودت؟

👦1 - میسا چان

👧1- ها..... ولش کن من باید برم

یوری :ها؟؟؟؟

اون دختر با ترس و دلهره راه افتاد

👦1- ببخشید خانم آون حالش خوب بود؟

یوری: چه میدونم؟

و بی اهمیت گزاشت رفت

(( ریوما دومی 😐))


ساعت اخر مدرسه

یوری داشت میرفت سمت خانه که صدای دوتا از بچه ها رو شنید

یوری: ها؟.......

👧2- ولی من......دوست دارم

👦1- متأسفم

یوری : همون پسر امروزیه اس

(( یک عدد اعتراف 😄 ))

یوری بی توجه گذاشت رفت

(( صبر کن نمیخوای ببینی آخرش چی میشه؟ 😬😬 ))


یوری مستقیم رفت سمت خانه


ساکونا : سلام عزیزم .....خسته نباشی

یوری : سلام ........بابا نیامده؟

ساکونا : هنوز نه

یوری : باشه

ساکونا : امروز چطور بود؟

یوری : از فردا خیلی بهتره

ساکونا : منظورت چیه؟ ؟؟؟

یوری : بی خیال. .....میرم لباسامو عوض کنم

ساکونا : باشه


3ساعت بعد.....

ریوما : من برگشتم

ساکونا : خوش آمدی ......خسته نباشی 🌹❤

ریوما : ممنون ❤.........یوری کجاس؟

ساکونا : طبقه ای بالا .....خسته بود خوابیده

ریوما : وقتی کله سحر بیدارمون میکنی همینه دیگه

ساکونا : ساعت 9 کله سحره؟ ؟😡

ریوما : ناراحت نشو عزیزم 😊❤

یوری : سلام

ریوما : ها؟.......سلام نابغه چه خبر؟

یوری : هیچی


(( ❤narges❤))


برچسب ها: نرگس tv ,

[ امتیاز :

] [ نتیجه : 3 ]

[ جمعه 8 / 12 / 1399 ] [ 5:46 PM ] [ نرگس صیدی ] [ بازدید : 388 ] [ ]
آخرین مطالب

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]