[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ][ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ][ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ](حالا بهت میگم)
{پنج دقیقه بعد }
خسته شدم چی شد نتیجه گرفتی
(آره)
خوب بگو
(نمی گم تا تو کفش بمونی )
اصلا به من چه مگه من میخوام بدونم خلنوم ایچیزن کیه
(اگه نمی خوای بدونی چه بهتر من که فهمیدم خانوم ایچیزن کیه )
من به تو چی بگم مردم آزار
(هیچی )
نه تنت میخاره که میری رو مخ آدم راه میری
(خارش رو فکر نکنم ولی دلم هوس یه مشت مال حسابی کرده)
آخه بدبخت کسی تا حالا تو رو لمس کرده که میگی هوس مشت مال کرده؟
(حرف راست جواب نداره)
حالا بگو کجاست ؟
(خوب بزار برسی کنم مواظب باش )
مواظب چی ؟ آخخخ
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]اویشی : بله خانوم ایچیزن فکر کنم از اشناهاتون باشه
ریوما :به احتمال زیاد
اویشی : اما هنوز نیومده
ریوما پس شما برو به سخنرانی برس که یه ملت منتظر نشتن من برم ببینم این خانم ایچیزن کی هستن
اویشی : پس بعد سخنرانی همین جا همدیگه رو میبینیم
ریوما باشه و سپس به سمت در ورودی دانشگاه دوید
ریوما :
(حالا مربی وقتی میبینه اونجا نیستی نابودت میکنه)
ولی تنها خوبیش اینجا بود که تونستم سخنرانی رو بپیچونم
(حالا واقعا خانوم ایچیزن کیه ؟")
ایکاش قابلیت ردیابی داشتی
(دارم )
زبون نداشتی زود تر بگی؟
(نمیدونم دارم یا نه اما باور کن همین الان یادم اومد )
خوب موقعیتش رو بگو
(بابا پلیس مخفی)
بامزه بگو کجاست
(سر خیابون)
کدوم خیابون ؟
(خیابون مغز من خوب خل من سر خیابون دانشگاه داره میدوه)
مگه تو مغزم داری ؟
خوبه میدونی اگه تو یه چیز دیگه داشتی بهترین اقوام وجدان روی زمین بودی
(چی؟)
ذهن خوانی
(اونم دارم )
پس بگو چرا خانوم ایچیزن دیر کرده
(نمیگم)
پس چنین قدرتی نداری
(میگم دارم )
پس ثابت کن
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]چهره پیر کاملا آشنا بود و حالا که این پسر اسمش را به زبان آورده اطمینان داشت که او را میشناسد
اویشی با کنجکاوی اسم پسر را پرسید
پسر خود را معرفی کرد: سنپای ریوما ایچیزن دوران راهنمایی ....
اویشی ادامه ی حرف های ریوما را زد :ستون حامی سیگاکو درسته ؟ چی شد اومدی پزشکی ؟
ریوما:درسته . میشه در مورد انتخاب رشته ام صحبت نکنیم ؟
اویشی:اگه میخوای اشکالی نداره
ریوما: راستی اویشی اینجا چیکار میکنی مگه نباید برای سخنرانی بری؟
اویشی : راستی حواسم نبود من باید برم
ریوما بعد سخنرانی میبینمت
اویشی :منم همین طور
ریوما :راستی اویشی مربی مون گفته براش ازت یه وقت ملاقات بگیرم
اویشی :خوب باید زمانش رو باید بگه اگه تونستم چشم
ریوما:حالا شما یه زمانی رو بگو تا بهش بگم اگه خواست عوضش کنه
اویشی :نظر خوبیه قبوله
ریوما : راستی برای سخنرانی تو هیچ دختری نیومده قضیه اش چیه ؟
اویشی:خوب از من با پسرا و مال دخترا با یک خانوم ایچیزن
ریوما:خانوم ایچیزن؟؟؟؟؟؟؟
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ][ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ][ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]