< مربی >
_ چه دلایلی ؟ 🤨
* خب راستش کازویا یه مدتی هست که یه مشکلی براش پیش اومده
_ مشکل ؟ چه مشکلی ؟
* چجوری بگم امممم
_ مثل آدم حرف بزن 🤬
* خیل خب خیل خب ! اون چهار بار پشت سر هم تاریخ رو افتاده 🤧🤧
_ یاماتو من احمقم #_# ؟ چه ربطی داره ؟
* خب بچه دپرس شده ۲۴ ساعته داره با ایریه چت میکنه نگرانشم ^~^
_ ظاهرا از وقتی رفتی دبیرستان قاطی کردی !
یاماتو تلفنش رو برداشت و زنگ زد
_ به کی زنگ میزنی ؟
* اونی ! میخوام بیاد اینجا !
_ چرا ؟
* باید منو اسکورت کنه هر لحظه ممکنه کازویا منو بکشه 🤤
* الو اونی کجایی
◇ دستشویی !
* ایریه ؟ بی تربیت 😐
◇ شما به دستشویی چی میگین ؟ جایی که انسان تخلیه میشود ؟ 😑
* بهش بگو بیاد اینجا امنیت جانی برام فراهم نیست 🤕🤕
◇ قبول کرد ؟ واقعا جای تعجب داره من حتی یه درصد هم امیدوار نبودم که قبول کنه میدونی که راضی کردن کازویا از شکستن شاخ غول سخت تره ! باید مجبورش کنم یه بار دیگه اجازه بدم دخترش کنم 😆😆 یاماتو راز موفقیتت چیه ؟
* سکرته نمیتونم بگم 😏
◇ خیل بدی ! پس منم به اونی نمیگم بیاد
* ایریه شوخی ندارم بخدا کازویا بدجور عصبانیه 🥵
◇ باشه باشه بهش میگم ولی یکی بهم بدهکاری
* اوکی
◇ گمشو
* تو هم
_ صحبتتون تموم شد ؟
* بله 😌
_ الانه بچه ها برسن باید بریم باشگاه
* نوچ نمیشه هر وقت اونی اومد 🙃
< باشگاه >
رفتم باشگاه دیگه کم کم داشتم دیوونه میشدم ! کازویا هم اومد لباسایی که براش اماده کرده بودم خیلی بهش میومد .
_ خوشتیپ شدی 😉
* ممنون ولی ..
_ چیزی شده ؟
* با استایلم جور نیست من خاکستری نمی پوشم 😑
_ وای خدا از دست تو 😂😂
همینجوری که داشتیم حرف میزدیم تزوکا اومد !
◇ صبن بخیر خانم ریوزاکی و ؟
_ صبح بخیر ایشون توکوگاوا هستن کارآموز جدید که قراره که مربیگری رو از من یاد بگیره 😏و همه باید از حرف هاش اطاعت کنن
◇ از آشناییتون خوشبختم من کاپیتان تزوکا هستم
* اسم کاملت ؟
◇ کونیمیتسو تزوکا ! 😶
* برای بازی باید خودتو گرم کنی درسته ؟
◇ هاه ؟ ..... البته
* پس دلیلی برای موندنت اینجا نمیمونه درسته ؟
◇ بله همین الان شروع میکنم
_ اوه اوه چه جدی 🤭
* خانم ریوزاکی لطفا شوخی رو بزارین کنار 😒
_ چشم مربی ! بچه هامو به تو می سپرم !
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]《یاماتو》
وارد مدرسه سیگاکو شدم ! _ میگم چند وقته اینجا نبودیم آه!
*نمیدونم روزا رو نشمردم #_#
_آخه تو چی میدونی
*هوف ....
_هوف و مرگ درد یادت رفته قرار بود هر چی میگم انجام بدی و به حرفم گوش کنی تا به بابات چیزی نگم ^○^
*نه یادم نرفته
_خوبه ! تو که انقد بچه خوبی هستی چرا دهن منو وا میکنی ؟ میگم میدونی چند وقته اینجا ؟ دلم تنگ شده بود !!!!&~&
*از زمانی که وارد دبیرستان شدیم ، تقریبا ۲ سال و ۶ ماه و ۸ روز و ۷ ساعت و ۱ دقیقه اما دقیقا چرا انقد این جمله رو تکرار میکنی ؟
_خیلی وقته ! صبر کن ببینم تو که گفتی روزا رو نشمردم ؟~؟
*من همچین حرفی نزدم
_خیلیییی £~£
》مربی ریوزاکی 》
ساعت ۷ صبح بود هنوز کسی نیومده بود . رفتم سمت زمینای تنیس تا یاماتو رو ببینم ! وقتی رسیدم یاماتو رو با کسی رو دیدم که تو این دو سال حتی یه بار هم به ذهنم خطور نکرده بود○•○ رفتم سمتشون و به دفترم دعوتشون کردم !
_خیلی خوش اومدین
*ممنون و لیوان قهوه اش رو برداشت
_خب یاماتو اون کسی که میگفتی ایشون بودن ؟
○بله این دوستم قراره تو این کار بهمون کمک کنه •°•
*یه لحظه صبر کن کدوم کار ؟ قرار نبود فقط بیایم خانم ریوزاکی ر ببینیم ؟
○نوچ ^~^ الان خودش برات توضیح میده !
_ خب راستش …..
.
.
_خب میتونی کمکمون کنی ؟
*این کاره ؟ #_#
○یسسسس >•< حالا میخوای مربی دست پرورده های من بشی ؟
*اگه شبیه خودت باشن نه
○من چم هست ؟؟؟؟؟؟
*چت نیست کله چمنی
○خفه شو کازویا من بخاطر این حرفت از سرتا پا خودمو عوض کردم !!! بازم میگی کله چمن
*الان مو هویجی شدی چه فرقی داره @~@
○کازویااااااااا
_بسههههه هر دو تون شما آدم بشو نیستین از وقتی ۷ ساله بودین همینجور بودین !
○ریوزاکی خودت دیدی که این اول شروع کرد
_کازویا کمک میکنی تا یه سال اولی با استعداد بتونه نماینده ژاپن بشه ؟
*بسیار خب اما فقط ۲ ساعت در روز
_ممنونم
*بعدا در این مورد با تو صحبت خواهم کرد ₩~₩
○برو بابا
*از کی باید شروع کنم ؟
_همین الان ! میتونی از رخت کن اینجا هم استفاده کنی ! من برات یه چیز مخصوص اونجا گذاشتم *_^
کازویا رفت بیرون
○خانم ریوزاکی من بیرون از این دفتر امنیت جانی ندارم ◇~◇
_ این مشکل من نیست . اما چرا کازویا ؟
○براش دلیلای خوبی دارم !
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]{ باشگاه سیگاکو }
( مربی ریوزاکی )
وارد باشگاه شدم هوا امروز خیلی گرم بود . وقتی رسیدم ، خیلی تعجب کردم ! اکثر بازیکنا رو زمین ولو شده بودن یعنی چی شده ؟؟
_ اینویی اینجا چه خبره ؟؟؟
اینویی : من براشون تمرنای ویژه ای در نظر گرفتم اونا باید با هم بازی میکردن و بازنده باید از نوشیدتی مخصوص من که صد در صد باعث قویتر شدن ماهیچه ها میشه ، بخورن ! که متاسفانه تزوکا و ریوما هنوز دووم اوردن !!!!!
_ که اینطور !!!
{ زمین بازی }
( ریوما )
_ هاه هاه هاه *نفس نفس زدن * خیلی گرمه خیلی !!نمیتونم نفس بکشم
تزوکا : اهای ریوما ! تلاشت رو بیشتر کن
_ مادا مادا دانه
تزوکا ( با پوزخند ) : خوبه
____
*ده دقیقه بعد*
داور بازی : نتیجه بازی ۶_۵ برنده مسابقه تزوکا !
اینویی به یه معجون تو دستش اومد : ریوما !!!!!!!
ریوما آب دهنش رو قورت داد و دستش رو به سمت معجون برد !
تزوکا : خطر از بیخ گوشم گذشت هوف !
ریوما لیوان رو گرفت و سر کشید !!!!! یه جوری دوید به طرف دستشویی که دوبار خورد زمین . آرایی هم حسابی دلش خنک شد (*بدجنس )
مربی : برای امروز کافیه دیگه میتونین برین !
ایجی : خیلی گشنمه ! مومو میای بریم یه چیزی بخوریم ؟
مومو : البته فقط به شرط اینکه تو مهمونم کنی ( با نیشخند )
ایجی : اه !!! میگم چطوره بریم رستوران پدر تاکا ! ها تاکا نیشه بیایم ؟؟؟
تاکا : ال...البته ! ریوما تو نمیای
ریوما : معلومه که میام !
مومو : پس پیش به سوی غذا های خوشمزه !!!!
_____
{ شب ساعت ۹ دفتر خانم ریوزاکی }
( مربی )
_ درسته ریوما باخت!
* که اینطور خیلی جالبه !!
_ فقط ریوما نیست به جز فوحی و تزوکا و اویشی همشون به تمرین های خاصی نیاز دارن ! تمرینایی که بیشتر از مال اینویی بتونه قدرتشون رو افزایش بده ! دیگه نمیدونم چیکار کنم .
*(پوزخند) من یکی رو سراغ دارم که میتونه این کارو بکنه !
_ خب اون کیه ؟
* فردا می فهمی !!
_ چی تو سرته یاماتو ؟
* فکرای خیلی خوبی دارم میخوام سیگاکو بهترین تیم ژاپن بشه ! تو فقط فردا از مهمونمون خوب پذیرایی کن ....
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]